۱۵۲ نتیجه برای نوع مطالعه: پژوهشي
مراد نصری، علی شجاعی،
دوره ۱، شماره ۱ - ( ۴-۱۳۹۷ )
چکیده
مقدمه: فرهنگ تجویز و مصرف دارو به عنوان یک کالای استرتژیک که نقش اساسی در اقتصاد و سلامت خانواده و جامعه دارد مسئله مهمی است که باید مد نظر سیاستگزارن نظام سلامت قرار گیرد.
روش بررسی: مطالعه حاضر بصورت مقطعی و بصورت سرشماری از کلیه نسخ داروئی بیمهشدگان سازمان بیمه سلامت که در داروخانههای طرف قرارداد با ادارات کل بیمه سلامت تمامی استانهای کشور که توسط داروخانه ها در سیستم اسناد پزشکی در طی سالهای ۱۳۹۳ و ۱۳۹۴ پذیرش و ثبت شده اند، اجرا شد.
یافتهها: ۸۰ درصد هزینههای داروئی بیمه سلامت در سال ۹۳ توسط ۸۴/۹ درصد و در سال ۹۴ توسط ۸۷/۸ درصد اقلام داروئی مصرف شده است. این میزان در سال ۹۳ بطور متوسط ۲۲۶ و در سال ۹۴ متوسط ۱۸۵ قلم دارو میباشد. در همه استانهای کشور ۳۰ تا ۴۰ درصد هزینههای داروئی توسط ۳۰ قلم دارو در هر دو سال ۹۳ و ۹۴ مصرف شده است.
نتیجهگیری: کنترل و نظارت این میزان اقلام داروئی میتواند ۸۰ درصد هزینههای داروئی در هر استان و در سطح سازمان بیمه سلامت را بهینه نماید. اگر هر استان ۳۰ قلم دارو اول خود را کنترل نماید نزدیک ۴۰ درصد هزینههای داروئی خود را بهینه نموده است.
اعظم السادات ریوندی، ابراهیم جعفری پویان،
دوره ۱، شماره ۱ - ( ۴-۱۳۹۷ )
چکیده
مقدمه: پایش کیفیت خدمات در خرید خدمت توسط بیمهها میتواند در بهبود بیماران، ایجاد رضایت آنان، جلوگیری از مراجعات تکراری به مراکز درمانی و هزینهسازیهای بعدی و تحمیل آن به بیمهها بسیار تعیین کننده باشد. این پژوهش با هدف سنجش کیفیت خدمات در مطبهای عمومی طرف قرارداد بیمه سلامت صورت پذیرفت.
روش بررسی: مطالعه حاضر بصورت مقطعی در طی سال ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۵ در شهر تهران اجرا گردید. جامعه پژوهش شامل بیماران مراجعه کننده به مطب پزشکان عمومی شهر تهران تشکیل میدهند. برای نمونهگیری از روش طبقهای چند مرحلهای استفاده شد و در مجموع ۳۹۴ نمونه از بیماران مراجعه کننده به مطب پزشکان عمومی در مطالعه حاضر شدند. ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه محقق ساخته میباشد. پرسشنامه براساس مصاحبه با افراد خبره توسط تیم تحقیق تهیه گردید. اطلاعات جمعآوری شده با استفاده از نرمافزار آماری SPSS ویرایش ۲۲ مورد ارزیابی و تحلیل قرار گرفتند.
یافتهها: بر اساس نتایج حاصل از پژوهش، نمره کیفیت مطبها ۱۲۵ از ۱۶۰ و در محدوده بالا و اهمیت ابعاد کیفیت از دیدگاه بیماران۱۳۱از ۱۶۰ در محدوده بالا قرارگرفت. در بررسی ابعاد کیفیت خدمات، بعد دسترسی (۵/۸۵ درصد) و سپس اثربخشی (۳/۸۵ درصد) بیشترین امتیاز را کسب کردند. در بررسی ابعاد از لحاظ اهمیت بعد اثربخشی بیشترین امتیاز را به خود اختصاص داد. در پاسخ به سوالات اهمیت ارتباط معناداری بین میزان درآمد و سوالات مربوط به اهمیت یافته شد. به نظر میرسد افراد بر حسب درآمد اهمیت مربوط به آیتمهای کیفیت را متفاوت دانستهاند.
نتیجهگیری: براساس یافتههای این پژوهش، بیماران و مراجعهکنندگان به مطبهای پزشکان عمومی سطح کیفیت خدمات دریافت شده را خوب و بالا ارزیابی کرده بودند. نتایج این ارزیابی ها میتواند ضمن تأکید بر ارتقاء کیفیت خدمات برای بیمهشدگان وکاهش بار مراجعات آنان و هزینههای تحمیل شده از محل مراجعات تکراری، سازمان بیمه سلامت را به سمت خرید راهبردی خدمات سوق دهد.
حمید قاسمی برقی، بابک عالی، فرهاد عظیمی،
دوره ۱، شماره ۱ - ( ۴-۱۳۹۷ )
چکیده
مقدمه: شناسایی میزان استفاده نابجا از خدمات سلامت در بخش بستری قدم اول در اجرای برنامههای کنترل و تحدید هزینههای نظام سلامت بدون آسیب به کیفیت این خدمات میباشد. این مطالعه، در بیمارستان دولتی ولیعصر شهرستان مشکین شهر با هدف سنجش میزان پذیرش و روزهای بستری غیر مقتضی بیمهشدگان و میزان هزینههای وارده ناشی از این پدیده به سازمان بیمه سلامت صورت پذیرفته است.
روش بررسی: این مطالعه مقطعی در مردادماه ۱۳۹۵ در بیمارستان ولیعصر شهرستان مشگین شهر اجرا شد. جامعه آماری در این مطالعه را تمامی بیمهشدگان تحت پوشش سازمان بیمه سلامت از کلیه صندوقها که در زمان اجرای مطالعه به این بیمارستان مراجعه داشتند، تشکیل میدهند. ۳۳۰ نمونه برای نمونهگیری در این مطالعه انتخاب شدند. جهت جمعآوری دادهها از ابزار چکلیست موسوم به پروتکل AEP استفاده شد.
یافتهها: ۳۳/۵۶ درصد از بیمهشدگان (۱۸۶ نفر) مرد و ۷/۴۳ درصد بیمهشدگان بستری (۱۴۴نفر) زن بودند. ۶۱ بیمار (۴/۱۸ درصد) به صورت الکتیو و ۲۶۹ بیمار(۵/۸۱ درصد) به صورت اورژانسی بستری شده بودند. از مجموع ۳۳۰ پذیرش ارزیابی شده ۱۲۹ مورد ( ۳۹ درصد) غیرمقتضی بود و بالاترین پذیرش غیرمقتضی در بخش داخلی با ۶۶ درصد و کمترین میزان پذیرش غیرمقتضی در بخش جراحی با ۱۲ درصد بوده است. سازمان بیمه سلامت در سال ۱۳۹۵ بابت روزهای بستری بی مورد در این سه بخش هزینهای نابجا برابر ۶.۱۵۳.۸۴۰.۰۰۰ ریال پرداخت نموده است.
نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان میدهد پروتکل AEP با توجه با بررسیهای انجام یافته متعدد از اعتبار مناسبی برای ارزیابی مناسبت پذیرش و روزهای بستری در بیمارستان برخوردار است. سازمان بیمه سلامت و سایر سازمانهای بیمهگر پایه ضروریست برای کاهش پذیرشها و روزهای بستری غیرمقتضی با بکارگیری پروتکلAEP به عنوان یک ابزار نظارتی در ارزیابیها و رسیدگی به اسناد بخش بستری، تمامی پذیرشهای بستری را بهینهسازی نماید.
علی شجاعی، سید مسعود شجری پورموسوی، محمد مهدی کیانی، رضا مرادی، ساناز تقی زاده، الناز کلانتری،
دوره ۱، شماره ۱ - ( ۴-۱۳۹۷ )
چکیده
مقدمه: برنامههای رفرم نظام سلامت با توجه به شرایطی که به وضعیت موجود هر کشور، طراحی و اجرا شدهاند چنانکه رفرمها به توجه به کمبود منابع در بخش سلامت و هزینهبر بودن این بخش برای دولتها اکنون ابزار ایجاد تغییرات مناسب و اصلاحات مورد نیازاند. مقایسه هزینههای بخش بستری در سالهای قبل و بعد از طرح تحول میتواند وضعیت خوبی از کارایی و نحوه هزینههای صرف شده ارایه کند. بدین منظور این مطالعه میکوشد با بررسی میانگین هزینه هر پرونده بستری بستری در سالهای قبل و بعد از برنامه تحول سلامت به مقایسه تأثیر این هزینهها در صندوقهای مختلف سازمان بیمه سلامت بپردازد.
روش بررسی: مطالعه حاضر یک مطالعه مقطعی گذشتهنگر میباشد که چارچوب جمعیت مورد پژوهش شامل تمامی تخت روزهای بیماران بستری بیمه سلامت در ۳۱ استان در ۵ سال اخیر از سال ۱۳۹۱ تا ۱۳۹۵ میباشد. در این مطالعه با استفاده از سرشماری از کلیه دادههای موجود در فیلد پایگاه داده به شکل منابع داده موجود استفاده شده است.
یافتهها: بیشترین میزان رشد هزینههای بستری بیمهشدگان در سال آغاز برنامه تحول به ترتیب به صندوق روستاییان (۸۸.۴ درصد)، کارکنان دولت (۷۵.۲ درصد)، خویشفرمایان (۷۳.۱۷ درصد) و سایر اقشار (۷۳.۱۰ درصد) اختصاص داشته است و صندوق خویشفرمایان که بیمهشدگان همگانی ناشی از برنامه تحول را پوشش میداده رتبه سوم رشد را داشته است هرچند میزان رشد در همه صندوقها بیشتر از ۷۳ درصد بوده است. در سال آغاز برنامه تحول نظام سلامت هزینههای بستری رشدی بالاتر از ۷۳ درصد برای سازمان بیمه سلامت ایران در همه صندوقها داشته است.
نتیجهگیری: میانگین کل هزینه بستری به ازای هر پرونده بستری در تمامی صندوقها روندی صعودی داشته و چنانچه یک بازنگری جدی در اجرای برنامه تحول سلامت نشود، سازمان بیمه سلامت با مشکلات مالی جدی روبرو خواهد شد. لذا میتوان با بازنگری در برنامه تحول نظام سلامت، به اجرای هرچه بهتر این برنامه و همچنین حصول اطمینان به بیمه سلامت در خصوص حفظ و پایداری منابع مالی شد.
عفت محمدی، ترانه یوسفینژادی، علی حسنزاده، مجتبی عطری، محمدرضا مبینیزاده، زهرا گودرزی، سارا محمدی، علیرضا اولیاییمنش،
دوره ۱، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۷ )
چکیده
مقدمه: اجرای طرح تحول نظام سلامت تاکنون تأثیرات متعددی داشته است. بررسی و تحلیل این تأثیرات میتواند سیاستگذاران و برنامه ریزان را در جهت اصلاح و بهبود مستمر اهداف نهایی نظام سلامت یاری رساند. با توجه به اینکه یکی از تأثیرپذیرترین عملکردهای نظام سلامت از طرح تحول، بعد تأمین مالی هست، مطالعه حاضر به بررسی تأثیر اجرای این طرح بر بیمههای تکمیلی سلامت، بهعنوان بخشی از تأمینکنندگان مالی در نظام سلامت کشور، پرداخته است.
روش بررسی: مقاله حاضر، مطالعهای توصیفی هست که با بهرهگیری از دادههای ثانویه انجامشده است. جهت گردآوری دادهها از سامانههای اطلاعاتی سازمانهای بیمه سلامت و سالنامه آماری بیمه مرکزی کشور استفاده شد. تحلیل دادهها، با استفاده از نرمافزار، Excel وSpss صورت گرفت. جهت تحلیل و گزارش این دادهها از آمار توصیفی و آزمونهای تحلیل استفاده شد.
یافتهها: بررسی تأثیر طرح تحول بر سهم تأمینکنندگان مالی نظام سلامت نشان داده است، در تأمین مالی بخش خصوصی، بیشترین سهم مربوط به سهم خانوار است و در طی دوره ۱۳۸۱ تا ۱۳۹۳ متوسط سهم خانوار از کل سهم بخش خصوصی ۸۶/۵ درصد بوده است. در طی دوره ۱۳۸۱-۱۳۹۳ سهم دولت داخلی به سهم بخش عمومی بهطور متوسط ۵۴ درصد بوده است. یافتههای مرتبط با بیمههای تکمیلی سلامت نشان میدهند که خالص خسارت روند صعودی کاهنده و میزان حق بیمه روند صعودی فزاینده داشته است.
نتیجهگیری: سهم خانوار در تأمین مالی هزینههای سلامت از اجرای طرح تحول، بعد سال ۱۳۹۳ و اجرای طرح تحول نظام سلامت کاهشیافته است، میانگین پرداخت از جیب مجموعاً در بخش دولتی و خصوصی بیش از ۱۰ درصد کاهش نیافته است. هدف ارتقای کیفیت و ایجاد رقابت در بخش دولتی با بخش خصوصی و افزایش انگیزه مردم به مراجعه به بخش دولتی با تغییر فراوانی که در سهم تأمین مالی کنندگان رخداده است تا حدود زیادی برآورده شده است. همچنین بهنظر میرسد که در بلندمدت، با تداوم اجرای طرح تحول نظام سلامت و عدماصلاح شیوه برخورداری بیمهشدگان تکمیلی از یارانه سلامت، درصد بالایی از منابع مالی بیمههای تکمیلی سلامت در بخش خصوصی مصرف شود، درحالیکه بهتر است با اتخاذ تدابیری ظرفیت استفاده از این منبع در بخش دولتی فراهم گردد.
مقداد راحتی، ایروان مسعودیاصل، مسعود ابوالحلاج، مهدی جعفری، حسین مشیری تبریزی،
دوره ۱، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۷ )
چکیده
مقدمه: از آنجا که سازمانها جهت پذیرش در بازار سرمایه بایستی چشمانداز روشنی از تداوم سودآوری در فعالیت خود داشته باشند؛ پژوهشگران درصدد برآمدند تا کارایی بیمارستانهای دولتی را اندازهگیری نمایند، تا بتوانند با تفکیک بیمارستانهای کارا و ناکارا، بیمارستانهای حائز شرایط را برای پذیرش در بازار انتخاب نمایند.
روش بررسی: پژوهش حاضر کاربردی، توصیفی تحلیلی و گذشتهنگر میباشد. برای سنجش کارایی از تکنیک تحلیل پوششی دادهها، مدل CCR وBCC ورودی محور استفاده گردید. دادهها شامل، ورودی و خروجی عملیات بیمارستانهای دولتی میباشد، بطوریکه ورودیها شامل تعداد تخت فعال، تعداد پرسنل پزشک، تعداد پرسنل غیرپزشک و خروجیها شامل تعداد پذیرش بستری، تعداد پذیرش سرپایی، ضریب اشغال تخت میباشد. جامعه آماری شامل ۵۹۲ بیمارستان دولتی میباشد که با توجه به دادههای در دسترس، ۵۵۸ بیمارستان انتخاب گردید. ابزار مورد استفاده برای پژوهش نرمافزار DEA Solver Pro و SPSS میباشد.
یافته ها: در مدلCCR، ۱۲۳ بیمارستان کارا بوده (۲۲ درصد) و در مدل BCC، ۱۸۳ بیمارستان کارا بوده است (۳۳ درصد). میانگین کارایی بیمارستانها در مدل CCR برابر با ۰/۶۶ و در مدل BCC برابر ۰/۷۵ میباشد.
نتیجهگیری: ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻣﺪل تحلیل پوششی دادهها (ورودی ﻣﺤﻮر) ﺑﺮای ﻛﺎرا ﻧﻤﻮدن واﺣﺪﻫﺎی ﻧﺎﻛﺎرا میتوان با ﺗﻐﻴﻴﺮ ورودیها ﺑﻪ ﻣﺮز ﻛﺎراﻳﻲ رسید، اما بنظر میرسد برای ایجاد تغییرات پایدار، بایستی در سیاستها و استراتژیهای کلان بخش سلامت تغییراتی ایجاد شود که میتوان به خودگردانی بیمارستانها، ادغام بیمارستانهای کارا و ناکارا و یا تشکیل هولدینگی از آنها و برنامهریزی جهت ورود بیمارستانها به بازار سرمایه اشاره نمود.
زینب فرهمندفر، کامران حاجی نبی، افسون آیین پرست،
دوره ۱، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۷ )
چکیده
مقدمه: عملکرد کارکنان نقش مهمی در بهرهوری سازمانها دارد. عملکرد کارکنان تحت تأثیر حوزه گستردهای از عوامل فردی و سازمانی قرار دارد. یکی از عوامل مؤثر بر عملکرد خدمات رفاهی هر سازمان است که با افزایش انگیزه کارکنان نقش مهمی در بهبود عملکرد آنان دارد. خدمات رفاهی ارائه شده به کارکنان حیطه گستردهای دارد که اثرات متفاوتی بر انگیزش کارکنان دارند. شناخت ابعاد خدمات رفاهی که در افزایش عملکرد مؤثر است، نقش مهمی در ارتقاء عملکرد کارکنان خواهد داشت.
روش بررسی : در مطالعه حاضر که به صورت مقطعی انجام گرفت، کلیه کارکنان شبکه بهداشتی و درمانی شهرری شامل دو گروه درمانی (پزشک، دندانپزشک، پرستار، کارشناس تغذیه و مامایی) و اداری (کاردان و کارشناسان بهداشتی، آزمایشگاه، پذیرش و خدمات) به روش سرشماری مورد بررسی قرار گرفتند. تعداد کل کارکنان ۱۰۰ نفر بودند که به طور کامل در مطالعه شرکت داده شدند. پرسشنامه در برگیرنده سه جزء اصلی بود. جزء اول شامل سوالات دموگرافیک بود. جزء دوم شامل سوالات سنجش عملکرد و جزء سوم شامل سوالات وضعیت خدمات رفاهی بود. پاسخ سوالات در طیف ۵ گزینهای لیکرت از گزینه بسیار زیاد تا بسیار کم دستهبندی شده بود. جزء سوم شش خدمت رفاهی اصلی شامل بیمه خدمات درمانی، کمک هزینه، تسهیلات فرهنگی، تسهیلات ورزشی، تسهیلات گردشگری و ایاب و ذهاب مورد بررسی قرار گرفت. پرسشنامهها پس از استانداردسازی، مورد استفاده قرار گرفتند. دادهها با استفاده از نرمافزار آماریSPSS مورد تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: ۵۲ درصد از کارکنان مورد مطالعه مرد و۴۸ درصد آنان زن بودند. بیشتر پاسخگویان (۴۱ درصد) در گروه سنی۴۰-۵۰ سال قرار داشتند. نتایج پژوهش نشان داد که بین عملکرد کارکنان در گروههای مختلف جنسی، سنی، تحصیلی، تأهل، درآمد، وضعیت استخدامی، سابقه کار و پست سازمانی تفاوت معنیداری وجود ندارد. بررسی ارتباط عملکرد کارکنان با مؤلفه خدمات رفاهی شامل بیمه خدمات درمانی، کمک هزینه، تسهیلات فرهنگی ورزشی، تسهیلات گردشگری و ایاب و ذهاب نشاندهنده وجود ارتباط معنیدار بین این متغیرها بود (۰۱/۰P.value<). در این خصوص ارتباط عملکرد کارکنان با بیمه خدمات درمانی در آنالیز رگرسیون چند متغیره تأیید نشد.
نتیجهگیری: نتایج مطالعه نشان داد که عملکرد کارکنان تحت تأثیر متغیرهای جمعیتی و سطح درآمد افراد قرار ندارد. با این حال ارایه برخی از تسهیلات رفاهی میتواند در ارتقای عملکرد کارکنان موثر باشد. در این زمینه بیمه خدمات درمانی با سایر تسیهلات رفاهی اندکی تفاوت داشت. به نظر میرسد بیمه خدمات درمانی در این مطالعه در سطحی پایهایتر بر عملکرد کارکنان مؤثر است. و پیش از آنکه یک عامل انگیزشی باشد یک عامل مهم در پذیرش و ابقای شغل است.
رئوفه اصغری، امین حسنزاده،
دوره ۱، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۷ )
چکیده
مقدمه: سرطان پوست یکی از شایعترین نوع سرطانها در ایالات متحده آمریکاست و در بیشتر موارد قابل پیشگیری میباشد. سرطان پوست به طور قابل توجهی در کیفیت زندگی افراد تأثیر میگذارد و میتواند مبتلایان را دچار اختلال و یا حتی مرگ کند. بررسی فرآیند پیری بیماران سرطانی، مدلبندی آن با سن فیزیولوژیکی و مقایسه با افراد نرمال جامعه اهمیت خاصی دارد که در این مطالعه با استفاده از توزیع فازنوع به آنها پرداخته خواهد شد.
روش بررسی: در این مدل فرض میشود که طول هر سن فیزیولوژیکی از توزیع نمایی در یک محیط زنجیر مارکوف پیروی میکند. در زنجیر مارکوف پیوسته زمان، یک وضعیت، وضعیت جذب (مرگ) و n_x وضعیتگذار میباشد که x سن بیمار در زمان تشخیص سرطان است. هر یک از وضعیتهای گذار بیانگر یک سن فیزیولوژیکی است و سالخوردگی به صورت یک فرآیند متوالی از تغییر وضعیتها از یک سن فیزیولوژیک به سن فیزیولوژیک بعدی است تا فرآیند به انتهای خود برسد. همچنین یک وضعیت جاذب وجود دارد که انتقال از هر وضعیت به وضعیت جاذب میتواند صورت بگیرد که این وضعیت جاذب همان مرگ است. در این مطالعه با استفاده از دادههای مربوط به بیماران سرطان پوست در ایالات متحده آمریکا، پارامترهای نامعلوم که به فرآیند سالخوردگی مرتبط هستند، برآورد شد.
یافتهها: مطالعه بر روی بیماران دارای سرطان ملانوما مربوط به ایالات متحده آمریکا در طی سالهای ۱۹۷۳ الی ۲۰۱۴ انجام شدهاست که افراد با گروه سنی ۶۰ تا ۶۵ ساله مورد بررسی قرار گرفتند. تعداد ثبت شده در ابتلا به سرطان ملانوما ۱۸۸۲ نفر بوده است که ۱۲۵۱ نفر را مرد (۵/۶۶) و ۶۳۱ نفر را زن (۵/۳۳ درصد) تشکیل میدهند. جدول مربوط به برآورد پارامترها برای تخمین احتمال بقا و نمودارهای مربوطه برای کل افراد در گروه سنی مذکور و همچنین به تفکیک جنسیت ارائه شده است.
نتیجهگیری: نتایج برازش داده شده در مدلبندی دادهها با استفاده از توزیع فازنوع بسیار رضایت بخش هستند. پارامترهای سن فیزیولوژیک در حالت کلی برآورد شدند که میتواند در برآورد توزیع فازنوع برای محاسبه تابع احتمال، تابع توزیع و گشتاورها و ... مفید باشد و همچنین تأثیر جنسیت در میزان بقای بیماران تعیین شد که نشان میدهد بقای مردان سرطانی کمتر از زنان است. از طرفی امید به زندگی افراد سرطانی با کل جمعیت آمریکا مورد مقایسه قرار گرفت که مقدار کمتری را اختیار میکند.
ژاله عبدی، ایرج حریرچی، مهشاد گوهریمهر، الهام احمدنژاد، رضوانه الوندی، الهام عبدالمالکی،
دوره ۱، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۷ )
چکیده
مقدمه: یکی از مهمترین اقدامات برای رسیدن پوشش همگانی سلامت، افزایش درصد پوشش بیمه همگانی سلامت برای تمام جمعیت است. بر این اساس مقاله حاضر باهدف بررسی تأثیر بیمه بودن افراد بر بهرهمندی از خدمات سرپایی توسط پزشک براساس دادههای پیمایش بهرهمندی از خدمات سلامت انجام شد.
روش بررسی: مطالعه حاضر آنالیز ثانویه دادههای مطالعه بهرهمندی از خدمات سلامت سال ۱۳۹۴ است که در دو گروه بیمهشده و بیمه نشده با هدف بررسی تفاوت بهرهمندی از خدمات سرپایی انجام شد. متغیرهای مورد بررسی در این مطالعه وضعیت بیمه بهعنوان متغیر مستقل و بار مراجعه سرپایی بهعنوان متغیر وابسته است. این شاخصها به تفکیک محل سکونت و پنجک درآمدی آنالیز شد.
یافتهها: بار مراجعه برای دریافت خدمات سرپایی از پزشک، در تمام گروههای بیمهنشده کمتر است. بار مراجعه در افراد دارای بیمه، تقریباً دو برابر افراد بدون بیمه است که این رقم در افراد بیمهشده ۲۵/۴ و در افراد فاقد بیمه ۲/۶۱ است. لذا نداشتن بیمه پایه سلامت بار مراجعه سرپایی را تقریباً دو برابر کاهش داده است. افراد دارای بیمه که ساکن شهرها بودند ۲/۱۱ بار مراجعه سرپایی برای دریافت خدمت از پزشک عمومی داشتند و این رقم در گروه بدون بیمه ۰/۳۵ است.
نتیجهگیری: براساس نتایج این مطالعه بار مراجعه ارتباط مستقیم با وضعیت بیمه پایه افراد دارد و ضرورت دارد اقداماتی برای بهرهمندی عادلانه گروههای مختلف جامعه از خدمات سرپایی ارائهشده توسط پزشک انجام شود.
علی اخوانبهبهانی، سعیده علیدوست، ایروان مسعودیاصل، مریم رهبریبناب،
دوره ۱، شماره ۳ - ( ۹-۱۳۹۷ )
چکیده
مقدمه: سازمانهای بیمهگر سلامت در ایران بخش مهمی از نظام سلامت این کشور به شمار میروند اما به بسیاری از هزینههای غیرضروری تحمیل شده توسط ارائهدهندگان و دریافتکنندگان خدمات حساس نیستند. از این رو نظام سلامت به دلیل ناکارآمدی نظام بیمهای با چالش مواجه است. لذا ارزیابی عملکرد سازمانهای بیمهگر و اجرای اقدامات مناسب امری ضروری به نظر میرسد. هدف این مطالعه بررسی عملکرد سازمان بیمه سلامت و ارائه راهکارهایی برای رفع چالشها میباشد.
روش بررسی: این مطالعه با استفاده از رویکرد تلفیقی متوالی در سال ۱۳۹۶ انجام شده است. بخش کمی مطالعه از نوع توصیفی مقطعی بوده و بخش کیفی به روش تحلیل محتوایی کیفی انجام شده است. برای جمعآوری و تحلیل دادههای کمی از ابزار محققساخته و آمار توصیفی استفاده شد. برای بخش کیفی نیز از روش بحث گروهی متمرکز برای جمعآوری دادهها استفاده شده است.
یافتهها: بررسی دادههای کمی نشاندهنده افزایش جمعیت تحت پوشش به ویژه در صندوق خویشفرمایان و ایرانیان و افزایش تعداد ارائهدهندگان طرف قرارداد به جز پزشکان و دندانپزشکان میباشد. تحلیل شاخصهای مربوط به بهرهمندی خدمات سلامت نشان دهنده تفاوت توزیع مراکز در استانهای مختلف کشور است که استان سیستان و بلوچستان در همه مراکز پایینترین رتبه توزیع را به خود اختصاص داده است. تحلیل شاخصهای مالی نیز نشان میدهد هزینههای درمانی و بالاسری سازمان به ویژه از سال ۱۳۹۳ به بعد رشد قابل توجهی داشته است. تحلیل دادههای کیفی منجر به شناسایی سه طبقه اصلی شامل عوامل مؤثر بر کسری بودجه، راهکارهای پیشنهادی برای سازمان بیمه سلامت و راهکارهای پیشنهادی برای کل نظام سلامت میباشد. براساس این یافتهها افزایش تعرفه و افزایش پوشش بیمهای و جمعیتی مهمترین عوامل مؤثر بر افزایش هزینهها میباشند که خرید راهبردی خدمات سلامت و بازنگری بسته بیمههای پایه خدمات میتواند نقش بهسزایی در رفع این چالشها داشته باشد.
نتیجهگیری: در سالهای اخیر، جمعیت تحت پوشش سازمان بیمه سلامت و تعداد ارائهدهندگان طرف قرارداد افزایش زیادی داشته است و بهرهمندی از خدمات سلامت وضعیت روبهرشدی دارد. از طرف دیگر، هزینههای این سازمان به دلایل مختلف افزایش قابل توجهی را تجربه میکند. لذا طراحی و اجرای اقدامات مناسب برای کاهش هزینههای این سازمان امری ضروری میباشد.
شاپور بدیعیاول، امین عادل، حسین ابراهیمیپور، اکبر جوان بیپروا، الهه عسکرزاده،
دوره ۱، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۷ )
چکیده
مقدمه: از آنجایی که با اجرای برنامه تحول سلامت، بیماران تحت پوشش بیمه تکمیلی، که از مزایای بیمه متبوع بهرهمند هستند، یارانه سلامت به آنها تعلق نمیگیرد، ممکن است رفتار سازمانهای بیمه تکمیلی و بیمهشدگان آنها جهت استفاده از بیمه تکمیلی دچار مخاطره شود. بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی تغییر رفتار بیمه تکمیلی و بیمهشدگان، قبل و بعد از اجرای برنامه تحول نظام سلامت در بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی مشهد انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه از نوع توصیفی است که به صورت گذشتهنگر مقطعی در سال ۱۳۹۱ تا ۱۳۹۵ انجام شده است. جامعه پژوهش شامل ۲۰۹۹۴۹۹ بیمار بستری و تحت نظر در ۲۴ بیمارستان دولتی دانشگاه علوم پزشکی مشهد بود که بصورت تمام شماری در سال ۱۳۹۷ انجام گرفت. دادهها با مراجعه به بخش ترخیص بیمارستانها و بررسی اطلاعات بیماران از طریق HIS هر بیمارستان جمعآوری شد و از نظر دقت و صحت اطلاعات مورد بررسی قرار گرفت. تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار SPSS v۱۶ و EViews v۱۰ صورت گرفت.
یافتهها: تعداد افراد دارای بیمه تکمیلی قبل از اجرای برنامه تحول نظام سلامت ۱۴۵۸۱ نفر بوده است که بعد از اجرای برنامه تحول نظام سلامت به ۱۰۵۱۰ نفر کاهش یافته است. میانگین هزینه کل بیماران از ۲۲۲ میلیون ریال به ۶۵۲ میلیون افزایش یافته است. سهم بیمه تکمیلی در سال ۹۱ حدود ۱ درصد و درسال ۹۲ با افزایش بیمههای تکمیلی حوزه سلامت این سهم به حدود ۳ درصد رسیده است. با شروع اجرای برنامه تحول نظام سلامت سهم بیمه تکمیلی کاهش یافته است و تا پایان سال ۹۵ روند نزولی داشته است تا به ۰/۲ درصد کاهش یافته است.
نتیجهگیری: به نظر میرسد لازم است برای استفاده بیشتر افراد از بیمههای تکمیلی، قرارداد بیمههای تکمیلی بصورت یکپارچه و گروهی با بیمارستانهای دانشگاهی، شرکتها و ... انجام شود و تشخیص پوشش بیمهای بیماران بصورت الکترونیک صورت گیرد.
محمدرضا رضائی، سعید دائی کریمزاده، مهدی فدائی، اکبر اعتباریان،
دوره ۱، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۷ )
چکیده
مقدمه: سازمان بیمه سلامت ایران در جهت توسعه نظام بیمه سلامت کشور تشکیل شد. این سازمان اکنون با توجه به شرایط حال حاضر کشور و تحریمهای یکجانبه دچار کمبود منابع مالی و چالش در حوزه تأمین آن است. از اینرو لازم است با توجه به سیاستهای کلی ابلاغی در حوزه اقتصاد مقاومتی کشور، این سازمان اقدامات مناسبی در تأمین منابع مالی جهت تحت پوشش قراردادن بیمه درمان برای تمامی آحاد جمعیت کشور مطابق با قوانین جاری انجام دهد. هدف از این مطالعه ارائه الگو تأمین منابع مالی در سازمان بیمه سلامت، مبتنی بر اقتصاد مقاومتی است.
روش بررسی: این پژوهش از طریق روش داده بنیاد انجامشده است. روش گردآوری دادهها از طریق مطالعه اسناد بالادستی و مصاحبههای عمیق و باز با ۳۱ نفر از نخبگان آگاه از موضوع موردبحث است. روایی این پژوهش توسط مصاحبهشوندگان و اساتید متخصص مورد تأیید قرار گرفت. پایایی نیز با استفاده از روش مطالعه حسابرسی در فرآیند نتایج ۷۳ درصد را نشان میدهد. برای تحلیل دادهها از روش داده بنیاد و مقایسه تداومی در طی سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی استفادهشده است.
یافتهها: بررسی دادههای کیفی نشان داد، عوامل متعددی در تأمین منابع مالی سازمان بیمه سلامت دخیل است و این موسسه نیازمند بازنگری اساسی در روشها و ساختارها است. در شرایط حال حاضر کشور و وجود تحریمها و کمبود منابع، این سازمان مطابق باسیاستهای ابلاغی اقتصاد مقاومتی نیازمند تغییر در هفت مؤلفه: مدیریت سازمانی، مدیریت مالی، پژوهش، تغییر ساختار، اصلاح فرهنگ و مکانیسمهای قانونی است.
نتیجهگیری: هماکنون، جمعیت تحت پوشش سازمان بیمه سلامت افزایش زیادی داشته است و بهرهمندی از خدمات سلامت وضعیت روبه رشدی دارد. لذا ارائه مدلی که بتوان در این سازمان موجب تغییر نگاه به تجاریسازی با تأکید بر درآمدزایی و تأمین منابع مالی بر اساس شرایط حاکم بر اقتصاد کشور گردد، امری ضروری است.
حسن عسکرزاده، محمدجعفر تارخ،
دوره ۱، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۷ )
چکیده
مقدمه: سازمان بیمه سلامت، بخش مهمی از هزینههای درمان جامعه را پرداخت میکند. شرکتهای بیمه عمدتاً از افراد خبره برای رسیدگی به اسناد بهره میبرند که با توجه افزایش تعداد اسناد و محدودیت زمان و منابع انسانی، رسیدگی دقیق به اسناد تقریباً غیر ممکن است و از آن مهمتر بعضی از تخلفات از روی یک سند قابل شناسایی نیست، بلکه با تجمیع اسناد و تحلیلهای هوشمند مبتنی بر دادهکاوی قابل شناسایی است. کشف ارجاع منفعتطلبانه که در آن پزشک، بیمار را به داروخانه خاصی که در آن منافع دارد ارجاع میدهد، یکی از این موارد است.
روش بررسی: در این پژوهش با استفاده از دادههای بیمه سلامت استان تهران تا سال ۱۳۹۶ هجری خورشیدی انبارهداده تهیه شد و پس از حذف دادههای پرخطا، بر اساس روشهای شبکهکاوی نسبت به شناسایی ارجاعات غیرمتعارف در شبکه، فیلتر دادهها و وزندهی یالهای شبکه بر اساس نظر خبرگان اقدام شد. مدل فوق در محیط نرمافزار Knime پیادهسازی و لیستی از موارد مشکوک به بخش نظارت و رسیدگی ارایه گردید.
یافتهها: در این پژوهش بر اساس وزن تعاملات شناسایی شده در فرآیند شبکهکاوی بین پزشک و داروخانه و با استفاده از ابزار بصری ارایه شده در نرمافزار Knime تعداد ۷۳ پزشک که با ۲۶ داروخانه رابطه معناداری دارند شناسایی گردید.
نتیجهگیری: بازرسان سازمان بیمه سلامت میتوانند بر اساس الگوهای رسیدگی مبتنی بر شبکهکاوی و بصریسازی با صرف زمان و منابع انسانی کمتر، رسیدگی دقیق و موثرتری را صورت دهند.
فرزانه مفتون، بتول موسوی، محمدرضا سروش، کاظم محمد، مژگان شریفان، فاطمه نقیزاده موغاری،
دوره ۱، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۷ )
چکیده
مقدمه: رضایتمندی از خدمات درمانی به دلیل سر و کار داشتن با سلامت افراد جامعه، از اصلیترین اهداف هر جامعه است. در ایران خدمات بهداشتی-درمانی سرپایی و بستری به ایثارگران و خانواده آنان، در قالب بیمه تکمیلی (بیمه ایران) ارائه شده است. در این پژوهش میزان رضایتمندی از میزان پرداخت از جیب در جامعه تحت پوشش بنیاد شهید و امور ایثارگران (افراد جانباز، خانواده جانباز و ایثارگران شاهد) در سال ۱۳۹۶ مورد بررسی قرار گرفته است.
روش بررسی: در این مطالعه مقطعی در خصوص رضایتسنجی جامعه ایثارگران تحت پوشش بیمه تکمیلی، از میان ۱۱۷۷ فرد مورد مطالعه که خدمات سلامت دریافت نموده بودند، در طی یکسال قبل از جمعآوری دادهها، ۶۲۲ نفر نیازمند سند دریافت هزینه از بیمه بودند که مقاله حاضر به بررسی وضعیت رضایت این گروه از گیرندگان خدمت میپردازد. جهت جمعآوری دادهها در این مطالعه، از پرسشنامه مطالعه مشابه در سال ۱۳۹۴ که توسط همین گروه تحقیق اجرا شده بود، استفاده شد که در این مطالعه ابعاد کیفیت خدمات نیز به آن افزوده شده است. دادهها از طریق نرم افزار SPSS ویرایش ۲۲ مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و بررسی توصیفی و تحلیلی دادهها شامل آزمونهای کای دو و رگرسیون لوژستیک جهت بررسی عوامل موثر بر عدم رضایتمندی انجام شد.
یافتهها: از میان افرادی که از خدمات بیمه برای خدمت سرپایی استفاده کرده بودند، در طی یکسال گذشته ۵۲/۸ درصد برای دریافت خدمات بهداشتی درمانی پرداخت از جیب داشتند. در خصوص شاخصهای رضایتمندی گیرندگان خدمت از بیمه تکمیلی شامل رضایت از مدت زمان انتظار، ارائهدهندگان خدمت، فاصله مکانی محل دریافت خدمت و روند دریافت هزینه از بیمه، بیشترین رضایتمندی مربوط به رضایت از ارائهدهندگان خدمت با فراوانی ۶۹ درصد و کمترین رضایتمندی مربوط به زمان انتظار با فراوانی ۳۳ درصد بود. از دیدگاه جمعیت ایثارگران مورد مطالعه حاضر، مهمترین مشکل روند دریافت هزینه از بیمه، زمان طولانی بازپرداخت (با فراوانی ۴۳ درصد) و پس از آن عدم پرداخت یا پرداخت ناقص (با فراوانی ۲۸ درصد) بود. در خصوص عوامل مؤثر بر رضایتمندی گیرندگان خدمت، مدت انتظار و وضعیت دریافت هزینه عواملی بودند که در عدم رضایتمندی از روند دریافت هزینه، ارائهدهندگان خدمت و زمان انتظار مؤثر بودند بدین ترتیب که با افزایش مدت زمان انتظار و نیز دریافت نکردن هزینه، عدم رضایتمندی نیز افزایش یافته بود. در خصوص رضایت از فاصله مکانی محل دریافت خدمت، وجود بیماری زمینهای و وضعیت دریافت هزینه، عوامل مؤثر در عدم رضایتمندی بودند. به طوری که با وجود بیماری زمینهای در ایثارگر، عدم رضایتمندی از فاصله مکانی بیشتر شده بود و بعلاوه در موارد عدم دریافت هزینه نیز نارضایتی افزایش یافته بود.
نتیجهگیری: با توجه به نتایج، کاهش میزان موارد پرداخت از جیب از یک سو و از سوی دیگر برطرف نمودن موانع رضایتمندی از روند دریافت هزینه توسط ایثارگرانی که پرداخت از جیب داشتهاند، اهمیت بسزایی دارد. کاهش مدت زمان انتظار و افزایش مواردی که بازپرداخت هزینه را داشته باشند باعث افزایش رضایتمندی خواهد شد. مهمترین مشکل در رضایتمندی از روند دریافت هزینه از بیمه، زمان طولانی باز پرداخت بوده است. پیشنهاد میشود مطالعات بعدی جهت ارزیابی و اعمال راهکارهای ارتقای روند دریافت هزینه انجام شوند.
مسعود کاوسی، سید جمالالدین طبیبی، محمود محمودی مجدآبادی فراهانی، کامران حاجینبی،
دوره ۱، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۷ )
چکیده
مقدمه: هر چه جامعه به سمت توسعه بیشتر پیش میرود، خطرات و ریسکهای جدیدی حیات و آرامش انسانها را تهدید مینماید. اینجاست که نقش سازمانهای بیمهگر در تأمین آینده افراد، آرامش خاطر اجتماع، توسعه اقتصادی، اجتماعی و رفاه بشری آشکارتر میشود. مرزهای ارائه خدمات درمانی به بیماران آنقدر گسترش یافته است که فراهم کردن تمامی این خدمات در قالب بیمههای درمانی حداقل از نگاه اقتصادی مقرون بهصرفه نمیباشد. در بسیاری از کشورها برای ارائه خدمات درمانی از بیمه تکمیلی استفاده میشود. این پژوهش به منظور عوامل مؤثر بر ساختار بیمه خدمات درمانی تکمیلی در کشورهای منتخب و ایران انجام شده است.
روش بررسی: پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی- تحلیلی، مقطعی و کاربردی است. دادههای این پژوهش با بررسی متون و مطالعات میدانی از طریق پرسشنامه جمعآوری گردیده که پس ار تأیید اعتبار آن از سوی خبرگان و روشهای کمی روایی محتوایی، پایایی سوالات مورد تأیید واقع شد. دادهها به منظور محاسبه آمارههای توصیفی و استنباطی با استفاده از نرمافزار SPSS ویرایش ۲۵ تحلیل شد و سپس از طریق نرمافزار AMOS تأییدیه تحلیل عاملی اکتشافی حاصل شد.
یافتهها: نتایج بررسیهای متون و آمارهای توصیفی و استنباطی در پژوهش حاضر نشان داد که ۵۱ درصد مشارکتکنندگان مرد و بقیه زن با میانگین سنی ۴۲ سال بودند. شش عامل مکنون شامل: نحوه تأمین منابع مالی ارائهدهندگان خدمات بیمهای، سیاستگذاری و برنامهریزیهای عملیاتی، سازمانهای حامی، ساختار سازمانی سیستمهای ارائهدهنده، مکانیسم کنترل، ساختار عملکردی سازمانهای بیمهگر در نظام بیمه خدمات درمانی تکمیلی ایران تأثیرگذار بودهاند.
نتیجهگیری: نتایج این پژوهش بیانگر آن است که وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی نقش بسزایی در نحوه تأمین مالی پوششهای هزینههای بیمهای و سازمانهای حامی در بهرهبرداری مطلوب از بیمه خدمات درمانی تکمیلی و بهبود سطح رضایتمندی بیماران و در نهایت ارتقاء سطح سلامت جامعه داشته است.
پریناز دشمنگیر، لیلا دشمنگیر،
دوره ۱، شماره ۴ - ( ۱۱-۱۳۹۷ )
چکیده
مقدمه: اعمال مداخلات پزشکی بر روی بیمار فراتر از نیاز واقعی آنان، نه تنها باعث هدر رفت منابع موجود و صرف هزینههای بسیار میگردد، بلکه منجر به تهدید سلامتی افراد نیز میشود. شناسایی، حذف و پیشگیری از عواملی که در بروز این پدیده تأثیرگذار است بسیار مهم میباشد. بر این اساس این مطالعه قصد دارد به تبیین عوامل تأثیرگذار بر پدیده پزشکی شدن غیرضروری از دیدگاه صاحبنظران نظام سلامت ایران بپردازد.
روش بررسی: دو بحث گروهی متمرکز و مصاحبههای نیمهساختاریافته به روش چهره به چهره با ۱۱ نفر از صاحبنظران نظام سلامت که با روش نمونهگیری هدفمند انتخاب شده بودند انجام، و مستندات مرتبط نیز گردآوری و با استفاده از روش تحلیل محتوایی (استقرایی و قیاسی) مورد تحلیل قرار گرفت.
یافتهها: محتوای مصاحبهها در ۴ موضوع اصلی و ۱۶ زیر موضوع طبقهبندی گردید. اعمال مداخلات سیاستی آگاه از شواهد در نظام پرداخت، نظام بیمه و تعرفه و نظام آموزشی کشور، مدیریت صحیح تضاد منافع، فرهنگسازی و آگاهیرسانی به مردم از جمله عواملی است که در کنترل این پدیده و کاهش اثرات نامناسب ناشی از آن تأثیر قابل توجهی دارند.
نتیجهگیری: تلاش برای شناسایی عوامل مؤثر بر پدیده پزشکی شدن غیرضروی میتواند به تنظیم نظام نظارت دقیق و گزارشدهی کمک نماید و بدین طریق منجر به بسط اقدامات پیشگیرانه در جهت کاهش هزینههای تحمیل شده اضافی و سایر پیامدهای نامناسب در نتیجه این پدیده بر افراد و نظام سلامت گردد.
الهام شامی، شیرین نصرتنژاد، علیرضا پیرستانی،
دوره ۲، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۸ )
چکیده
مقدمه: دریافت و مصرف خدمات و مراقبت سلامت را بهرهمندی از خدمات سلامت مینامند. از آنجاییکه مدیریت نظام سلامت به تصمیمگیریهای درست و آگاهانه بستگی دارد، بهرهگیری از دانش بهرهمندی از خدمات سلامت و مطالعات در این زمینه برای تخصیص منابع مالی و برنامهریزی سلامت الزامی است. دسترسی نقش مهمی در بهرهمندی و استفاده از خدمات بهداشتی و درمانی دارد. یکی از مهمترین عوامل افزایش دسترسی به خدمات، تحت پوشش بیمه بودن افراد میباشد. این مطالعه با هدف تعیین میزان بهرهمندی از خدمات سلامت بیمهشدگان طرح بیمه ایران بعد از اجرای طرح تحول سلامت انجام گرفت.
روش بررسی: مطالعه حاضر یک مطالعه مقطعی با حجم نمونه ۴۰۰ خانوار از شهر تبریز با نمونهگیری تصادفی است. مطالعه با استفاده از پرسشنامه بهرهمندی به روش مکالمه تلفنی (اطلاعات گذشتهنگر)، میزان بهرهمندی از خدمات سلامت سرپایی و بستری را در میان بیمهشدگان بیمه سلامت ایران شهر تبریز در بازه زمانی یکساله مورد بررسی قرار داده است. با استفاده از آمار توصیفی و تحلیلی و با کمک نرمافزارهای STATA ۱۱ و EXCEL دادهها تحلیل گردید.
یافتهها: میزان بهرهمندی از خدمات سرپایی و بستری بهترتیب ۹۸.۴۹ و ۹۸.۷۵ درصد بدست آمد. همچنین میزان دسترسی برای خدمات سرپایی و بستری بهترتیب ۹۳ و ۹۰ درصد بدست آمد. میزان رضایت برای بهرهمندی از خدمات سرپایی ۵۱ درصد و برای خدمات بستری ۵۶ درصد بدست آمد.
نتیجهگیری: بیمه سلامت ایران در کل باعث بهرهمندی افراد فاقد بیمه از خدمات سلامت شده است. بهرهمندی از خدمات بستری به علت تحت پوشش قرار دادن خدمات بستری توسط بیمه سلامت، بیشتر ازخدمات سرپایی است. حرکت بسوی پوشش همگانی سلامت میتواند راهکار مناسبتری جهت تحت پوشش قراردادن افراد بدون بیمه و جامعه باشد.
محمدرضا رضائی، سعید دائی کریم زاده، مهدی فدائی، اکبر اعتباریان، حمید بهرامی،
دوره ۲، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۸ )
چکیده
مقدمه: برنامه پزشک خانواده و نظام ارجاع بیمه درمانی روستائیان و عشایر ایرانی در سال ۱۳۸۴ با تصویب در مجلس شورای اسلامی در سازمان بیمه خدمات درمانی وقت آغاز بکار نمود. جهت اجرای این برنامه توجه به منابع مالی و سایر زیرساختهای فیزیکی، قانونی، منابع انسانی اجتنابناپذیر است. این پژوهش به بررسی عوامل مؤثر در موفقیت این طرح ملی در حوزههای بیانشده با توجه به میزان سهولت و قابلیت در دسترس بودن و نقش آنها در موفقیت برنامه پزشک خانواده و نظام ارجاع بیمه درمانی روستائیان و عشایر ایرانی طی سال ۱۳۹۶ میپردازد.
روش بررسی: این مطالعه ابتدا بر اساس روش دلفی و با استفاده ازنظر متخصصین این حوزه که عبارتاند از: پزشکان شاغل در طرح روستایی، بازرسان و ناظران اجرای طرح بیمه سلامت و کارشناسان و مدیران استانهای خوزستان، اصفهان، لرستان، ایلام، کرمانشاه، چهارمحال و بختیاری و کهگیلویه و بویراحمد که بر اساس نمونهگیری هدفمند و زنجیرهای انتخابشدهاند، به احصاء متغیرهای دخیل در زیرساخت فیزیکی، قانونی، نیروی انسانی و تأمین منابع مالی میپردازد. سپس از طریق آزمون تی استیودنت به مقایسه جوابیهها با جداول استاندارد اقدام میگردد.
یافتهها: درنهایت مشخص گردید در تأمین منابع مالی، زیرساختهای فیزیکی، قانونی و نیروی انسانی پس از گذشت چند سال از شروع طرح، شاخصهای همچون، تخصیص بهموقع منابع مالی و تأمین بسته خدمتی، تعیین سرانه واقعی و پرداخت خدمات بهصورت سرانهای، تصویب قانون نظام ارجاع و قوانین بالادستی، پرداخت فرانشیز در سطوح ۲ و ۳ به همراه تعداد نیروی متخصص در روستاها، توزیع مناسب آنها بر اساس تراکم جمعیتی در کنار گسترش مراکز درمانی بر اساس این تراکم، آموزش مناسب و عقد قراردادهای بلندمدت، موجب ایجاد احساس سودمندی و سهولت استفاده از خدمات نزد بیمهشدگان میگردد که با تغییر نگرش به طرح پزشک خانواده و موفقیت اجرای این طرح، رابطه معنیداری وجود دارد.
نتیجهگیری: پس از گذشت چند سال از اجرای برنامه پزشک خانواده روستایی، این طرح به لحاظ تامین منابع مالی و سایر زیرساختها عملکرد نسبتاً خوبی دارد، ولی هنوز نظام ارجاع بهدرستی اجرا نمیشود و پسخوراندها از پزشکان متخصص به پزشکان خانواده ارسال نمیگردد.
مهدی شهرکی،
دوره ۲، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۸ )
چکیده
مقدمه: تنوع روزافزون و هزینههای بالای خدمات سلامت، سهم بالای پرداخت از جیب هزینه درمان، کمیت و کیفیت خدمات تحت پوشش بیمههای پایه باعث افزایش تقاضای بیمه مکمل درمان شده است. با توجه به اهمیت و ضرورت بیمههای مکمل درمان، افزایش تقاضا برای آنها، و تأثیر بر ارتقای کیفیت زندگی خانوار، در این مطالعه تابع تقاضای بیمه مکمل درمان در خانوار شهری ایران برآورد شده است.
روش بررسی: تحقیق حاضر توصیفی- تحلیلی و کاربردی است که به صورت مقطعی برای سال ۱۳۹۵ و با مدل اقتصاد سنجی پروبیت با انتخاب نمونه و روش برآورد حداکثر راستنمایی انجام شد. حجم نمونه ۱۸۸۰۹ خانوار شهری استانهای ایران است که براساس روش نمونهگیری سه مرحلهای و بهصورت تصادفی سیستماتیک توسط مرکز آمار ایران انتخاب شدند. اطلاعات حجم نمونه از پرسشنامه هزینه و درآمد خانوارهای شهری ایران استخراج شد و برآورد ضرایب مدل پژوهش در نرمافزار Stata ۱۴ صورت گرفت.
یافتهها: نتایج نشان داد افزایش سن و تحصیلات، با سواد بودن و تأهل سرپرست خانوار به ترتیب احتمال تقاضای بیمه درمانی مکمل را به میزان ۶/۰، ۱۷/۰، ۶/۶ و ۳/۵ درصد، تعداد نانآوران خانوار، داشتن کودک زیر ۷ سال و خانه شخصی به ترتیب این احتمال را به میزان ۱۶، ۷/۳ و ۸۵/۰ درصد افزایش داده است. افزایش مخارج بهداشتی و درمانی، افزایش درآمد و مخارج تحصیلی تاثیر مثبت ناچیز و توان دوم سن و تحصیلات سرپرست خانوار تأثیر منفی بر تقاضای بیمه درمانی مکمل داشتند.
نتیجهگیری: تأهل، افزایش سن و تحصیلات سرپرست خانوار، تعداد نانآوران، افزایش هزینههای بهداشتی و درمانی سرانه، افزایش مخارج تحصیل و درآمد سرانه تأثیر مثبت بر تقاضای بیمه مکمل سلامت توسط خانوار داشتند که از این متغیرها، تعداد نانآوران، تأهل، سن سرپرست خانوار بیشترین تاثیر و درآمد سرانه و هزینههای تحصیل اعضای خانوار کمترین تأثیر را بر تقاضای بیمه مکمل درمان داشتند. همچنین تقاضای بیمه مکمل درمان خانوار شهری ایران تابع درجه دوم و مقعر از سن و تحصیلات سرپرست خانوار بود. شناسایی و طبقهبندی خانوار با توجه به عوامل تأثیرگذار بر تقاضای خانوار و همچنین تعیین شرایط مناسب برای پوشش خدمات درمانی مرتبط با هر گروه خانواری توصیه میشود به خصوص حمایت از سالمندان در مقابل مخارج درمان ضروری است.
ندا شجاعی زاده، محمود کیوان آرا، لیلی صفائیان، سعید کریمی،
دوره ۲، شماره ۱ - ( ۳-۱۳۹۸ )
چکیده
مقدمه: تجویز و مصرف غیرمنطقی داروها یکی از مشکلات عمده در نظام بهداشت و درمان محسوب میشود. عوامل تأثیرگذار بر تجویز و مصرف دارو را میتوان در حیطههای آموزشی، مدیریتی، نظارتی و مالی بررسی نمود. مطالعه حاضر با هدف شناسایی مشوقهای مالی در این زمینه طراحی و انجام شد.
روش بررسی: این مطالعه به شیوه کیفی و با استفاده از مصاحبه نیمهساختاریافته در سال ۱۳۹۵ انجام گردید. مشارکتکنندگان مشتمل بر افراد باتجربه و صاحبنظر در زمینه تجویز و مصرف دارو بودند. ۱۶ نفر با روش نمونهگیری هدفمند مورد مصاحبه قرار گرفتند. مصاحبهها پس از پیادهسازی به روش تحلیل مضمون ارزیابی شدند.
یافتهها: در این مطالعه ۴ موضوع اصلی و ۱۲ زیر موضوع بدست آمد. موضوعات اصلی عبارت بودند از: ۱- انگیزههای مالی پزشکان (شامل: انگیزه جذب بیماران بیشتر، انگیزه کسب درآمد بیشتر، بدهی سازمانهای بیمهگر، انتظار جامعه از جایگاه اقتصادی پزشکان، مشکلات مالی پزشکان و جابجایی نقش پزشک از عامل به اجراکننده)، ۲- انگیزههای مالی داروخانهها (شامل: مشکلات اقتصادی داروخانهها، بدهی سازمانهای بیمهگر، کسب درآمد بیشتر، اصرار بیماران و امنیت داروسازان)، ۳- انگیزههای مالی بیماران (شامل: مصرف خود سرانه دارو و فقر جامعه) و ۴- انگیزههای مالی شرکتهای داروسازی (شامل: کسب سود بیشتر از فروش یک برند خاص).
نتیجهگیری: مشوقهای مالی از عوامل مهم در امر تجویز و مصرف غیرمنطقی داروها بشمار میآیند. ارائه راهکارهای مناسب مالی توسط سیاستگذاران کشور و بهبود وضعیت اقتصادی جامعه میتواند در ارتقای کیفیت خدمات پزشکی و بهبود وضعیت تجویز و مصرف داروها مؤثر باشد.