1- گروه علوم اجتماعی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
2- گروه جامعه شناسی، دانشگاه خوارزمی، تهران، ایران ، karamhabibpour@khu.ac.ir
چکیده: (1022 مشاهده)
علیرغم تأثیر رویکردهای نظری تبیینکننده مفهوم تأمین اجتماعی بر نظام تأمین اجتماعی، در ایران این مفهوم شأن مستقلی در تحلیلهای جامعهشناختی نداشته و تحلیلهای نظری موجود به شکلی تقلیلگرا، آن را غالباً به عنوان یک مفهوم اقتصادی تلقی میکنند. بنابراین بررسی مبانی نظری این مفهوم، به مثابه حلقه مفقوده مطالعات تأمین اجتماعی ضروری است تا ابعاد تأثیرگذار بر سیاستگذاری، چرایی و چگونگی سیاستهای این حوزه آشکار شود. پس از بررسی و شرح نظریههای موجود به شیوه مروروی بر حسب موضوع، صورتبندی آنها براساس سه الگوی دولت رفاه، حکمرانی خوب و حکومتمندی ارائه شد که مرور آنها حاکی است تفاوت این الگوها حول دو موضوعِ تلقی از قدرت و هدف تأمین اجتماعی شکل گرفته است. در رویکردهای دولت رفاه و حکمرانی مطلوب، قدرت به گونهای ساختارگرایانه، غیرتاریخی و سلسلهمراتبی فهم میشود که کارکرد اجرای برنامههای تأمین اجتماعی را برعهده دارد، اما در رویکرد حکومتمندی، تأمین اجتماعی به مثابه شیوه خاصی از اعمال قدرت و حکومت بر خود و شهروندان برای بهینهسازی استانداردهای زندگی فهم میشود. این ارزیابی نقادانه بر این دلالت دارد که رویکردهایی که تأمین اجتماعی را به مثابه متن و گفتمان درنظر گرفته و از منظری تاریخی و گفتمانی، پرده از ارزشها، پیشفرضها و ابعاد ایدئولوژیکی و عقلانیت سیاسی آن برمیدارند، قدرت تبیینکنندگی بیشتری دارند.
نوع مطالعه:
مروری |
موضوع مقاله:
تخصصي دریافت: 1401/5/25 | ویرایش نهایی: 1401/10/27 | پذیرش: 1401/8/24 | انتشار الکترونیک: 1401/9/15